|
سه شنبه 24 خرداد 1390برچسب:, :: 10:29 :: نويسنده : alireza
------------------------- دونفر داشتند تو جنگل گردش می كردند كه ناگهان یه خرس ازبوته ها اومد بیرون و شروع كرد به دنبال كردن اونها اون دو نفراز ترس جونشون شروع كردند به دویدن كه در اون موقع یكی از اون دو نفر ایستاد وشروع كرد به پوشیدن كفش های دو رفیقش گفت چیكار می كنی نمی تونی از یك خرس جلو بزنی رفیقش جواب داد من مجبور نیستم از خرس جلو بزنم من فقط مجبورم از تو جلو بزنم نظرات شما عزیزان:
چه تشابهی!!!
فردا امتحان زبان دارم
آااااااااااااا....چه وب با کلاسی
اگه زیر نویس فارسی نداشت ،دیکشنلی!از کجا می آوردیم لینکت کردماااا منتظرتماومدی نظر فرگتت نشه!!!
|